فرزند ماه🌙

وقتی که ماه طلوع کنه، زمان تو فرا میرسه

سیزدهم اردیبهشت

امروز اصلا شاد نبودم. خیلی خیلی غمگین بودم. کل روز خواب بودم و از صبح به‌جز چند لقمه صبحانه و فالوده هیچی نخوردم و موقع پیاده‌روی نزدیک بود چندین بار از هوش برم. فکر کردم شاید پیاده روی تو بارون حالمو بهتر کنه‌. در حد یک ساعت جواب بود اما بعدش باز از شدت غم دلم داشت می‌ترکید. باز رفتم خوابیدم و البته قبلش کلی گریه کردم. چشمام و سرم درد می‌کنه. دلم می‌خواد بازم بخوابم ولی خوابم نمیبره. با اینکه چیزی از صبح نخوردم اما احساس گرسنگی ندارم. چرا امروز اینقدر دلم داره می‌ترکه؟ شاید چون مدتیه آسنترام رو نخوردم چون تموم شده بود و وقت نکردم بگیرم. یعنی بهش وابسته شدم؟ شاید هم چون این چند روز کلی غصه EL رو خوردم و نگرانش بودم و درنهایت امروز منفجر شدم. نمی‌دونم....

مون چایلد پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ ، ساعت 20:49

چالش‌های رابطه‌ما

وقتی با الف به چالش می‌خورم خیلی حالم بد می‌شه. احساس می‌کنم هر لحظه ممکنه از غم بترکم. چون دلم می‌خواد رابطه‌ ما همیشه گرم و صمیمی و حامی‌طور بمونه اما گاهی با رفتارش بهم نشون می‌ده که خیلی وقت‌ها نمی‌تونه ساپورتیو باشه و این عمیقا دلم رو می‌شکنه. من تمام تلاشمو برای رابطه‌مون می‌کنم اما از نظر اون من هیچ کاری در حقش نکردم و توقع بیجا ازش دارم. یعنی باید بپذیرم این اخلاقشه و قرار نیست برای من اونی باشه که من سعی می‌کنم براش باشم؟

مون چایلد جمعه هفتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ، ساعت 14:27

افسردگی، یار همیشگی من

روان‌پزشک گفت افسردگیت ناشی از ذهنیتته. باید ذهنیتت رو تغییر بدی. خیلی سخته‌. یه مسیر طولانی در پیشه. حوصله ندارم. اما نمی‌خوام تا همیشه این افسردگی همراهم باشه.

ویس‌های طرحواره درمانی رو باید گوش بدم.

مون چایلد پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ ، ساعت 12:20

فارغ‌التحصیلی پر ماجرا‌

من جشن فارغ‌التحصیلی نداشتم. نمی‌دونم کلا ورودی‌های ما جشن نگرفتن یا منو کسی خبر نکرد. هر چند می‌دونم بعضی از ورودی‌هامون جشن داشتن. من اول گفتم اگر جشنی هم باشه نمی‌رم چون دوست‌های دانشگاهم اینقدر اذیتم کردن که نمی‌خواستم تحت هیچ شرایطی ببینمشون ولی الان که هی کلیپ جشن فارغ‌التحصیلی وایرال می‌شه و دوست‌های دبیرستانم راجع‌به جشنشون حرف می‌زنن دلم می‌گیره.

شاید من لباس اجاره کنم و تنهایی برای خودم جشن بگیرم و عکاسی کنم.

مون چایلد چهارشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ ، ساعت 10:47

ماجراهای من و فامیل

هنوز وقتی به ما‌جراهای سال قبل فکر می‌کنم باورم نمی‌شه که چطور تونستم از اون همه تنش و ظلم گذر کنم. هرچند که خیلی سخت گذشت و بسیار آسیب دیدم اما باز هم وقتی به اون روز‌ها نگاه می‌کنم از شدت خشم تمام بدنم می‌لرزه.

ادامه مطلب . . .
مون چایلد چهارشنبه پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ ، ساعت 0:42