پوچی و یکنواختی...
این روزها صبحها که از خواب بیدار میشم هیچ انگیزهای برای بلند شدن از تخت ندارم و شبها هم با بیحوصلگی بخاطر اینکه فردا قراره باز هم یه روز حوصله سربر باشه به خواب میرم. چون از وقتی درسم تموم شده درگیر پروژههای دانشگاهم هستم و حالا این روند فرسایشی منو فرسوده و دلمرده کرده. شنبه یک پروژه رو تحویل دادم اما هیچ انگیزهای برای شروع پروژه دومم ندارم. حوصله فیلم و سریال دیدن، زبان و کتاب خوندن، پیاده روی و تمرین رانندگی هم ندارم. وقتم رو با ریلزهای بیمحتوای اینستاگرام دارم هدر میدم و این مضطربترم میکنه. چقدر همه چیز یکنواخت، تکراری و پوچ شده...
مون چایلد
چهارشنبه بیست و دوم آذر ۱۴۰۲ ، ساعت 11:11